قصه ی آشنایی من با کتاب « یوزپلنگانی که با من دویده اند» و نویسنده ی آن ، از این جا شروع شد که مدام در کلاس های آنلاین شاهین کلانتری نام بیژن نجدی را میشنیدم و ایشان تاکید بر خواندن این کتابش داشتند. اوایل فکر میکردم که این همه تاکید هم زیاد و اغراق آمیز است و مگر این مجموعه داستان چه دارد که انقدر از آن تعریف میشنوم؟
راستش چند ماه اول دنبالِ کتاب نرفتم. حتی وقتی آن را در شهر کتاب محبوب خودم یافتم، برای خریدنش تعلل به خرج دادم و آخر سر هم نخریدم. اما وقتی اپلیکیشن طاقچه را باز کردم و فهمیدم که پیام دهکردی، هنرمندی که دوست داشتنی ترین کتاب های زندگی ام به قلم نادر ابراهیمی، با صدای او جان تازه ای به روحم بخشیده بود، این کتاب را خوانده است، تنبلی را جایز ندیدم و تصمیم گرفتم که کتابخوانیِ ماه آبانم، آشنایی با یوزپلنگانِ نجدی باشد.
ابتدا چند پاراگرافی با خود نویسنده ی توانای این کتاب آشنا میشویم و بعد به سراغ صحبت از خود کتاب میرویم.
بیژن نجدی:
بيژن نجدي خودش را اين طور معرفي مي کند:
« من به شکل غم انگيزي “بيژن نجدي” هستم. متولد خاش، گيله مرد هم هستم، متولد ۱۳۲۰ سالي که جنگ جهاني دوم، تمام شد. يک دختر و يک پسر دارم. اسم همسرم، پروانه است. او مي گويد، او دستم را مي گيرد، من مي نويسم »
تحصيلاتش را در دانشسراي عالي بامدرک کارشناس ارشد رياضي به پايان رساند و دبير دبيرستان هاي لاهيجان بود . بيژن نجدي سال ها نوشت و رياضي تدريس كرد.
او برنده جايزه منتقدان و نويسندگان مطبوعاتي نيز شده است.
بسياري از جوانان علاقه مند به بیژن نجدی لقب يا عنوان «بنيانگذار داستان – شعر» به او دادند، عنواني که به دور از غلط يا درست بودن معنا و مضمونش در درون خود حاوي پيامي است که تولد ژانري نو به نام داستان-شعر را خبر ميدهد. داستان – شعر که به عقيده برخي با آثار بيژن نجدي آغاز شد.
به طور خلاصه ویژگی های قلم بیژن نجدی را میتوان به قرار زیر شمرد.
۱. او هرگز نگاهي صرفا عيني نسبت به نوشتن حالات زندگي بشر و جهان پيرامونش ندارد. حرف زدن در لفاف و آراستن کلام به پيرايه هاي گوناگون همراه با عاطفه و احساسي سرشار نسبت به پيرامون انسان که در حالت انتزاعی به مخاطب عرضه میشد، تماما ويژگي آثار بيژن نجدي هستند.
۲. مهمترين چيزی كه نجدي را جدا ميكند نويسنده بودن نجدي است. اين به اين معني است كه نجدي در داستان نویسی ميداند چه ميخواهد بكند. ميداند چيزي كه ميخواهد بنويسد بايد چه ويژگي هايی داشته باشد كه خاص خودش باشد.
۳. نجدي در نويسنده بودنش تلاش ميكند و نتيجه اين تلاش ميشود يك اثر خلاقانه، ميشود تكنيك نجدي، كه مثلاً اگر ميخواهد جايي در داستان سپرده به زمين بگويد طاهر و مليحه بچه ندارند اين طور ميگويد:
مردي كه به نردۀ پل تكيه داده بود گفت: من ديدمش، باد كرده بود، سياه شده بود، يه بچه بود مادر، كوچولو بود .
اون مرد به من گفت: مادر، شنيدي طاهر؟ به من گفت…
و اين تنها یک نمونه است .
۴. درهم ريزي و تابع قواعد روزمرۀ داستاني نبودن، ويژگي ديگري است . اين درهم ريزي ميتواند زبان و شخصيت ها و موقعيت ها را به خوبي نشان دهد كه نه تنها موجب گيجي مخاطب نميشود، بلكه در جهت كمک به ذهن مخاطب و درک بهتر آن است.
در “روز اسبريزي” اين درهم ريزي خيلي قابل لمستر است.
معرفی کتاب:
نام کتاب اولین چیزی بود که توجهم را جلب کرد و مرا وادار کرد که خواندنش را شروع کنم. نامی به نسبت طولانی که مرا بیشتر به یادِ کتاب های انگیزشی و کلیپ هایی از این دست میانداخت. هر چند که بعد از خواندن تمام داستان ها دیدم که خبری از جملات انگیزشی و امیدهای واهی دادن در کار نیست. در موردِ چرایی نامگذاری کتاب تحقیق کردم و یافتم که اصولا یوزپلنگ، یکی از دونده ترین و جاه طلب ترین حیواناتِ رو به انقراض در طبیعت است. جاه طلب بودنی که بسیار زیباست. اگر به خواندن تاریخ علاقه داشته باشید انسان هایی از این دست، با این جاه طلبیِ زیبای یوزپلنگان را پیدا میکنید. انسان هایی که مانند شخصیت های کتاب بیژن نجدی، آرمان هایی در سر پرورانده اند و برای بهتر کردن زندگیِ انسانی دیگر دویده اند اما با هجومِ موانع و مشکلات مواجه شده اند و رو به انقراض رفته اند.
این کتاب، کتابِ کم حجمی ست و اگر حوصله ی خواندن یک رمان طولانی را ندارید شدیدا پیشنهاد میکنم که به سراغ آن بروید چرا که بر خلاف تصوری که در جامعه راه افتاده است که هر چه کتاب قطورتر و پرتر باشد، پربارتر هم هست، با خواندن ده داستانِ کوتاه این کتاب لذتی را حس میکنید که با خواندن یک رمان هزار صفحه ای به آن نخواهید رسید.
شاید اوایل با نثر تازه ی نویسنده احساس غریبگی کنید و فکر کنید که چندان از آن سر درنمیآورید و حوصله تان سر میرود اما از آنجا که در کتابخوانی هم همچون زندگی به صبورها پاداش داده میشود، بعد از خواندن حداکثر یک داستان به این پی خواهید برد که چه کتاب درخشانی کشف کرده اید، از گروه خوانندگان عام و دوستداران کتاب های زرد ولی پرفروشِ روز بیرون میآیید و احتمالا به خود میگویید: «این از آن دست کتاب هایی نیست که با یک بار خواندن از آن سیراب شوم.»
پیشنهاد میکنم اگر به کلمه و عبارت برداری از کتاب های خوب و مفید با نثری ادبی علاقه دارید و میخواهید در نوشته های خودتان هم از آنها برای تقویت قلمتان استفاده کنید، قبل از شروع کتاب، قلم و دفتری آماده کنید و منتظر مواجه شدن با جملات جادویی نویسنده باشید. جملاتی که میتواند چندین پله شما را در راه نویسندگی به بالا پرتاپ کند و چیزهای بسیاری به شما بیاموزد
چند نمونه از این جملات را که خودم گردآوری کرده ام و بسیار دوست دارم را اینجا ثبت میکنم:
• مرتضی دید یک مشت نورآویزان، پله به پله پایین میآید و تاریکی حیاط برایش راه باز میکند. «شب سهراب کشان»
• جلد آلبوم روی آدم هایی افتاده بود که صفحه به صفحه در آلبوم راه میرفتند و بی آن که صدای خنده ای شنیده شود و یا هق هق، عکس های گریه به عکس های لبخندشان چسبیده بود. «خاطرات پاره پاره ی دیروز»
• باران مثل خون از زخم های چتر میریخت. « سه شنبه ی خیس»
• روی ترازو به عقربه ای نگاه کرد که زیر پاهایش تا کنار ۴۹ رفته بود و این یعنی اگر طاهر به دنیا نیامده بود و یا همان لحظه میمرد و کسی جسدش را میسوزاند، زمین، ۴۹ کیلو سبک تر، میتوانست خورشید را دور بزند. «گیاهی در قرنطینه»
• پرده ای که به باد تکیه داده بود تا وسط اتاق میآمد و پاهای توری خودش را به من میمالید.
« چشم های دکمه ای من»
در همین پنج جمله به خوبی متوجه میشوید که نجدی از زبان اشیا بسیار سخن میگوید و حتی بعضی از داستان هایش را با این زاویه ی دید مینویسد و به خوبی با به کارگیری استعاره ها و کنایه ها حس و حال داستان را به ما انتقال میدهد، گویی در وسط داستان نظاره گر حوادث هستیم و ما هم همه چیز را پا به پای شخصیت های داستان چون فیلمی در حال نمایش میبینیم و تجربه میکنیم.
در مجموعه داستان «يوزپلنگاني كه با من دويده اند» نويسنده از زاويه هاي تند و شكنندۀ واقعيت، شروع ميکند و با رؤياهاي تاريخي و زبان مدرنش به نشان دادن و سپس به فروپاشي ارزشهاي انساني در جامعه ي بحرانزده ی روزگار خود ميرسد.
امیدوارم با خواندن این متن عزمتان برای خریدن و مطالعه ی کتاب جزم شده باشد.
مطمئن باشید که پشیمان نمیشوید.